ندای قلبم

بازم این دل تنگو و بهونه هاش

شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۱۴ ق.ظ

الان ساعت ۴:۱۸ بامداده  عه شد ۴:۱۹ ولی من هنوز خوابم نبرده ...

وقتی به دلیلش فکرمیکنم به دلتنگی میرسم ،البته اینکه تا نزدیکای ظهرخواب بودم هم میتونه تاثیربزاره .

امروز کلی کارا کردم ولی انگار زور دلتنگی از خستگی بیشتره که نمیزاره بخابم 

شایدم دلیلش مشغول بودن ذهنمه به خاطر بعضی از کارام که نصفه رهاشون کردم مثلا میتونم چنتاشو بگم ؛همین آهنگی که میخاستم تمرین کنم وبخونمش خیلی اتفاقی پیداش کردم و خوشم اومد فردا بیشتر تمرینش میکنم 

یا مثلا ...

اُمممم خب چیزای دیگه ای هم هست که تَه همشون به همون دلتنگی برمیگرده ؛آخه دلم خیلی تنگ شده...

شاید دلتنگی هم فهمیده به پای کسی که به پام بمونه میمونم و به خاطر همین نمیخاد ولم کنه...

نمیدونم دیگه چطوری ازش خلاص شم،کاش حداقل میفهمید ولنتاین نزدیکه و ازترس کادو خریدن ولم میکرد میرفت که میرفت ولی خب فک نکنم حالا حالا ها ترکم کنه .

صبرکن ببینم خواهرم تو خواب چی میگه!؟

میگه:توام که هی سیگار میکشی ،آخ آخ طفلی توخوابشم باپدرم درگیره .

همین موضوع هم میتونه ذهنمو درگیرکنه و تو بیخابیام تاثیر بزاره اخه همش بهش میگم سیگارنکش ولی خب...

منکه بازم فک میکنم بیشترش تقصیر دلتنگیه،الان بفهمه این همه ازش غیبت کردم دوباره میاد تا احساس خفگی نجات ناپذیر بهم دست بده.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۱۳
Narges ii

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی